بحران سیاسی وامنیتی ناشی از کمپاین برنامه ی خروج غرب از افغانستان
کاکو جان نیازی   کاکو جان نیازی

پالیسی غرب در باره ی افغانستان و منطقه همانا مبارزه با هراس افگنی و تقویت نظام های دموکراتیک در منطقه است . یکی از چالش های مهم فرا راه ایالات متحده ی امریکا ، بریتانیا و سایر کشور های که در افغانستان نیرو دارند مسله ی افغانستان است این کشور ها ظاهرا می کوشند تا این چالش بزرگ را از سر راه شان بردارند ، برخی از این کشور ها مسله ی خروج عساکر شان را مطرح میکنند ، برخی ها نیروهای شان را به مناطق نا امن نمی فرستند بدین ترتیب پیام این کشور ها بیانگر این واقعیت است که آنان دیر یا زود در فکر بیرون شدن از افغانستان هستند، اینکه  چگونه ، در چه زمانی و در کدام شرایط از افغانستان بیرون خواهند شد این به گونه ی یک معمایی می ماند که هیچ کسی نمیداند و نمیتواند پاسخ دهد.

  دموکرات های امریکا که به حیث بنیان گزاران طالبان در زمان زمامداری آقای بل کلنتن رییس جمهور اسبق دموکرات ها در امریکا شهرت دارند سعی دارند تا ضمن برطرفی نقیصه های که در زمان زمامداری جورج بوش جمهوریخواه بوجود آمده بود بردارند اما در حال حاضر،رییس جمهور اوباما سعی دارد تا  افکار عامه ی مردم امریکا را  در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری این کشور که کمتر از سه سال دیگر صورت می گیرد حفظ کند. عین قضیه به ،آقای دیوید کامرون رهبر حزب محافظه کار و نخست وزیر موجوده ی این کشور صدق میکند ، آقای کامرون در دوران مبارزات انتخاباتی اش ،   خروج از افغانستان را به مثابه ی راه حل و نجات کشورش در اذهان مردم " رای دهنده گان " تداعی میکرد ، بعدازموفقیت در انتخابات و کسب مقام نخست وزیری و تشکیل دولت ایتلافی با حزب لیبرال دموکرات این کشور ، با ابراز صحبت محتاطانه اش اذعان داشت که سربازان کشورش تا زمانیکه نیاز باشد به افغانستان حضور خواهند داشت حالا که مدتی از زمامداری اش در سمت نخست وزیری این کشور سپری گردیده است التوماتوم " ضرب العجل" خروج را برای مدت پنج سال اعلام مینماید که همانا استیراتیژی نا سنجیده ی حزب اش را که در قبال افغانستان و مهاجرین خارجی دارد ،آهسته آهسته به نمایش می گزارد . از سوی دیگر آقای ریچاردز لوی درستیز قوت های مسلح این کشور خواهان مذاکره ی سریع با طالبان می شود تا افغانستان را به پاکستان تحویل دهد . اما جنرال دیوید پتریوس جا نشین جدید جنرال استنلی مک کرستال فرمانده ی پیشن نیروهای امریکایی و ایتلاف در افغانستان به این باور است که فشار نظامی بالای مخالفان مسلح دولت افغانستان را یکی از گزینه های موثر به هدف وادار کردن شورشگران به مذاکره میداند. این نظریه ی، دو تن از جنرالان ارشد دو کشور بزرگ غربی که بیشترین نیرو در افغانستان دارند، بیانگر فقدان هماهنگی نظامی و سیاسی این کشور ها را به نمایش می گزارد.

 علاوه برآن، کدام موارد دیگر در سطح ملی و بین المللی باعث بحرانی شدن وضعیت نظامی و سیاسی  در فرایند مبارزه با هراس افگنی و موفقیت در افغانستان می گردد.؟

1- مسایل داخلی نظام در افغانستان:

2- ایجاد مشکل یا مشکل زایی از سوی همسایگان این کشوربه هدف بوجود آوردن درد سر به امریکا و سایر کشور های غربی  .

دولت سازی در افغانستان بنابر عوامل متعدد مشکلات خود را داشته است در حال حاضر نظام های سیاسی افغانستان به اثر تداوم جنگ به پخته گی نرسیده اند. نبود سیستم دقیق ، فقدان استراتیژی کارا، و نبود تعریف مشخص از جنگ در افغانستان و منطقه ، رقابت های ناسالم داخلی ، به شمول صف بندی های اتنیکی ، ایتلاف های نا پایدارسیاسی به هدف کسب قدرت و یا شریک شدن در قدرت با استفاده از قوم وقبیله ، وجود آنچه که فساد اداری از سوی همه نامیده می شود در دولت. و فقدان هماهنگی میان ارگانها و نهاد های که ماشین دولت را به گردش می آورند، همه و همه دست به هم داده و اثرات منفی را در پدیدار شدن بحران سیاسی و امنیتی بجا گذاشته است.

 در حالیکه دولت افغانستان مشکل بوجود آمده را پالیسی ناموفق و نا هماهنگ جامعه ی جهانی میداند اما بدون تردید عوامل بالا در تطبیق و تحقق پالیسی امریکا در افغانستان نقش داشته است.

 

در بعد بیرون مرزی قضیه ی افغانستان ،جیوپولتیک و جیو استراتیژیک بودن این کشور توجه همه را به خود معطوف داشته است متخصین امور بین المللی در افغانستان به این باور هستند که افغانستان قربانی رقابت های ناسالم منطقه یی است . مشکل میان هند و پاکستان بدون تردید در بی ثباتی افغانستان ، پاکستان و حتی تمام کشور های آسیایی گردیده است پاکستان در حالیکه ظاهرا مصروف مبارزه با هراس افگنی است از سوی دیگر به گونه یی در حفط و بقای تند روان به هدف استفاده از آنان برعلیه هند و افغانستان کوشش میکند.

در عین حال کارشناسان امور در این کشور مدعی اند که  گفتار و عمل پاکستان در تامین ثبات و پیروزی امریکا در مقابل هراس افگنی نقش بسیار عمده یی داشته است . از سوی هم پاکستان اتومی ، هند اتومی   ایران اتومی ، و هم چنان کوریای اتومی امنیت را در جنوب آسیا و در کل جهان تهدید میکند.

داشتن سلاح اتومی پاکستان و فروش اندیشه های اتومی این کشور به کشور های دیگر مشکل  دیگری است که جهان را متحیرساخته است . درهمین حال عمده ترین تلاش غرب به ویژه ، قصرسفید، حفظ  سلاح اتومی پاکستان است که بدست طالب ها و القاعده نیافتد. هر گاه چنین اتفاقی بیافتد میتوان گفت که امنیت کره زمین به خطر مواجه خواهد شد. در همین حال پاکستان تلاش دارد تا به هدف تامین امنیت در قلمرو خودش زمینه را برای خروج نیروهای بین المللی از افغانستان مساعد سازد که متاسفانه پاکستان فراموش میکند که خروج زود هنگام نیروهای بین المللی از افغانستان، پاکستان را به پرتگاه نابودی سوق خواهد داد و بیشترین ضرر که از این نقطه بوجود خواهد آمد متوجه پاکستان خواهد بود.

برمی گردیم به طرف سرحدات غربی افغانستان و پاکستان که ایران است . ایران در حالیکه با طالبان روابط خوب ندارد در گذشته ها دشمنی با این گروه داشته است اما امریکا را دشمن استراتیژیک خود می خواند . ایران به طور واضح از حضور نظامی امریکا در افغانستان در هراس است به هر وسیله ی ممکن می کوشد که این کشور در مسله ی افغانستان ناکام شود. در یکسال اخیر گزارش های از مطبوعات افغانستان و جهان وجود داشته است که سلاح ایرانی در دسترس شورشیان طالب قرار دارد. و در این اواخر جمهوری اسلامی ایران یک مقدار پا فراتر نهاده و کوشش میکند تا خود را برادر بزرگ کشورهای منطقه در مقابله با امریکا وانمود سازد. از سویی هم گزارش به نقل از جوانان که از ایران بازگشته اند حاکیست که این کشور جوانان که از صفوف اردو و پولیس به ایران فرار میکنند ، این کشور زمینه ی کار و بود باش را فراهم می سازد.

نهاد سازی اتومی این کشور به مثابه ی یک مشکل جهانی که تا اکنون آژانس بین المللی اتومی که در راس آن آقای آمانو و پیشتر از آن البرادعی مصری قرار داشتند نتوانستند کاری را انجام دهند مسله ی نهاد سازی هسته یی این کشور که بر می گردد به شصت سال پیش از امروز ، چالش مهم دیگری است که   دولت اوباما ومجموع کشورهای غربی را به خود معطوف داشته است. زیرا به گفته ی آگاهان صداقت در نهاد سازی هسته یی ایران دیده نمی شود . هیچ کس باور نمیکند که ایران از انرژی هسته یی به هدف صلح آمیز استفاده کند و کدام ضمانتی هم دیده نمیشود.

فدراتیف روسیه و کشورهای هوا دار آن، در آسیای مرکزی هم چنان در حالیکه از شورش گری و بنیاد گرایی در هراس اند اما این کشور ها در اشتیاق چشیدن طعم تلخ ناکامی غرب وبه خصوص امریکا در افغانستان است . به این دلیل که آنان شکست ارتش سرخ شوروی سابق که به ختم جنگ سرد انجامید فراموش نکرده اند .

در سفر اخیر پنج روزه ی حامد کرزی رییس جمهور افغانستان و هییات همراهان شان به واشنگتن دی سی ، روسای جمهور دو کشور، بیانیه ی مشترکی را صادر کردند که در این سفر ، تعمیق همکاری ها جهت تحقق اولویت های مشترک هر دو کشور، بحث های را انجام دادند. این بحث ها  پیرامون حکومت داری، امنیت، انکشاف اقتصادی و اجتماعی و مسایل منطقه یی به سلسله ی جلسه های قبلی گفتگوهای استراتیژیک بین ایالات متحده ی امریکا وافغانستان را احتوا می کرد. در ختم این باز دید رییس جمهور افغانستان ، آقای کرزی به مثابه اولین رهبر، با دیوید کامرون نخست وزیر انگلستان دیدار کرد و اطمینان گرفت که بریتانیا تا زمانیکه نیاز باشد در کنار مردم افغانستان خواهند بود.

با توجه به نکات بالا ، رسانه های  شماری از کشور های غربی در راس ایالات متحده امریکا و بریتانیا در این اواخر غوغای را به نقل از رهبران سیاسی و نظامی این کشورها مبنی بر خروج نیروهای آنان از افغانستان ، بدون اینکه وضعیت موجوده را در افغانستان تحلیل نمایند، راه اندازی کرده ، که این عمل آنان موجب پریشانی دولت به ویژه مردم عادی در افغانستان گردیده است. مردم افغانستان از این کشور ها می پرسند وقتی این کشور ها پای خود را در قضایای این کشور تحت نام مبارزه با هراس افگنی داخل کردند حالا تکلیف مردم افغانستان را روشن ساخته و سپس تصامیم شان را مبنی بر خروج کوتاه مدت ویا دراز مدت اعلام نمایند، چه این غوغا جز از تقویت مخالفین مسلح دولت افغانستان هیچ سود دیگری نخواهد داشت . از زمانیکه مسله ی خروج توسط شماری از کشور های غربی اعلام مطرح بحث قرار گرفته است ، طالبان در برخی نقاط کشور جسورتر شده و فعالیت های نظامی را در مقابل نیروهای بین المللی و افغانستان بیشتر ساخته اند که پیامد این غوغا و تبلیغات منفی بوسیله ی این کشور همانا کشته شدن نیروهای این کشور که شمار جان باخته گان نیروهای بین المللی در یک ماه گذشته " جون 2010" از مرز یکصد نفر گذشت . در عین حال شمار زیادی از باشنده گان ملکی افغانستان مشمول پولیس و اردوی ملی این کشور قربانی تبلیغات غیر مسوولانه و در کل استراتیژی " مبهم" گردیده اند.

در یک نتیجه گیری مختصر ، میخواهم اذعان کنم که رهبران سیاسی و نظامی افغانستان به شمول متخصصین ، دانشمندان و اهل خبره دست به دست هم داده یک استیراتیژی واحد که در برگیرنده ی تمام مسایل کشور به شمول سیاست خارجی ، همکاریهای منطقه یی ، روابط بین المللی و تعریف واژه های مبهم از جمله ، مذاکره ، مبارزه با تروریزم  ، دوست و دشمن را جستجو نمایند.

ایالات متحده ی امریکا ، بریتانیا ، فرانسه ، آلمان به همکاری اعضای دایمی شورای امنیت سازمان ملل متحد که مسوولیت امنیت جهانی در مطابقت به منشور سازمان ملل را دارند ، پاکستان را تحت فشار قرار دهند تا از دست درازی و مداخلات بی مورد د ر امور افغانستان جلوگیری کرده که این دخالت سبب بربادی خود پاکستان و نابودی این کشور از نقشه ی جغرافیای جهان خواهد شد . پاکستان باید بداند که فرد فرد افغان از نیت سو پاکستان آگاه است اگر این کشور می خواهد تا نیروهای بین المللی از افغانستان به زودی خارج شوند به مداخلات آشکار و پنهانی خویش نقطه ی پایان بگزارند . در غیر این صورت طعم نا امنی ، بی ثباتی و بحران تو ام با فشار های بین المللی بیش ازهر نقطه ی دیگر جهان گریبانگر پاکستان خواهد بود.

برجاست رهبران بلند رتبه سیاسی ونظامی کشور های غربی به عوض تبلیغات به هدف خروج نیروهای کشور شان از افغانستان، راه معقول خروج را جستجو کرده و افغانستان را به خود کفایی برسانند. در غیر این صورت، به قول رهبران حزب کارگر بریتانیا ولایت هلمند خط اول جنگ در لندن ، کندهار خط اول جنگ در اتاوا ، وسایر ولایت های نا امن خطوط جنگی واشنگتن و نیویارک و سایر شهر های اروپا و قاره ی امریکا را تشکیل خواهند داد. این رهبران نباید تبلیغات مبنی بر خروج را به هدف حفظ افکار عامه ی کشورهای شان از یکسو و تبلیغات انتخاباتی در دوره های بعدی کار شان نمایند . تا بدین ترتیب از وقوع حوادث خونین در افغانستان ، منطقه و جهان جلوگیری به عمل آمده و مردم بی دفاع افغانستان با خیال راحت چند روزی را بدون درد سر در این نقطه ی از کره ی زمین سپری نمایند.


July 1st, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات